با این که پاییز از فصل های زیبای خداست ولی دل من و تو رو کمی
با غصه آشنا میکنه.
روزهایی رو میاره که با طلوع خورشید و آغاز صبحی زیبا من و نگارم
باید ساعات اولیه روز رو از هم جدا بشیم ، من به کلاس درسی برم
که چندین دانش آموز منتظرم هستن و تو به آغوش گرم مامانی
سپرده بشی . اگر چه می دانم آغوش مادر من برایت گرم تر و حتی
امن تر است و اگرچه دیدن چشمان معصوم پسربچه های کلاس سوم
ابتدایی لذت بخشه ولی خدا میداند از آشوب قلب من هنگام جدایی ،
مخصوصا روزهایی که تو هم کمی مانع میشوی عزیزم .
باز هم تو را به دستان خداوند و آغوش مادر عزیز و زحمت کشم
میسپارم .
باشد که هر دو بتوانیم قدردان این همه نعمت و محبت باشیم .