درباره من
در صبح بهاری 25 اردیبهشت ماه 1393 خداوند شکوفه ای زیبا را در باغ زندگی ما آفرید تا رنگ وبوی بهار تاهمیشه در آن جاودانه بماند و ما این شکوفه ی زیبا را ثنـا نام نهادیم . این وبلاگ را با حمد وثنای بیکران
خداوند آغاز می کنیم ودر آن خاطرات شیرین شکوفه مان را می نگاریم به این امید که یادگاری شیرینی از زیباترین روزهای عمرمان با او تا ابد خواندنی شوند و آن راهدیه می کنیم به دختر عزیزمان ثنـا عزیز دل مامان سمیرا و بابا امیر
ادامه...
زندگی چه شیرین تره با تو
عزیزم این روزها زندگیمون پر از برکت حضورت شده و انگار به افتخار
حضورت خدا هم ما رو بیشتر شامل لطف خودش می کنه از یک طرف
روییدن دندون های زیبات که دو تای جلو از پایین دارن هر روز بیشتر
خودنمایی می کنن و از یک طرف هم خریدن یه خونه ی کوچولو
واسه ی خودمون که با حضورت در اون از یک دنیا برای من و بابا امیر
قشنگ تر جلوه می کنه .
این روزها خیلی درگیر نقل مکان هستیم و با کمک خدا ومامان نرگس و
بابا مهران شما اصلا اذیت نمیشی و در آرامش کاملی فقط بابا امیر عزیز
که خیلی زحمت میکشه کمتر میرسه شما رو با دل سیر ببینه ولی
بعداز زحمت هاش من و شما حتما به صورت ویژه
ازش تشکر می کنیم . 
عزیز دلم شیرین جون ثنا جونم دوستت دارم :قلب:
سلام سمیرا جون . ماشاا... به این عروسک که خیلی دوست داشتنیه و چقدر هم با مامانش همکاری می کنه تو عکس گرفتن. بر عکس محمد احسان که اصلا تو عکس گرفتن با من همکاری نمی کنه . عکس دختری که با تله خیلی چهره ش شبیه خودت شده . یکبار دیگه خوب دقت کن کپی خودته. خدا حفظش کنه.
محمد احسان هم عکس هاش خیلی قشنگن و هنری مامانش، البته ما همه جورش رو دوست داریم